جدول جو
جدول جو

معنی تب بند - جستجوی لغت در جدول جو

تب بند
(اَ مَ)
تب بر. که تب قطع کند: داروی تب بند، داروی تب بر. رجوع به تب و دیگر ترکیبهای تب و تب برشود، دعانویس که دعای بریدن تب دهد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کمربندی که از پشم یا ابریشم ببافند و در یک سر آن تکمه یا مهره و در سر دیگرش حلقه بدوزند و هنگامی که بخواهند به کمر ببندند مهره را در حلقه بیندازند، برای مثال سنگ تک بند قلندر کشتی تجرید را / از پی تسکین به بحر بینوایی لنگر است (جامی- مجمع الفرس - تک بند)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
کسی که یخ می سازد، آنکه بستنی و پالوده یا ماست و پنیر و خامه درست می کند، سد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بِ بَ)
تبی که هر روز بیاید و مفارقت نکند. (بهار عجم) (آنندراج). تبی که هر روز می آید و از اثر فساد شش است. (فرهنگ نظام). تب لازم. حمای دائم. حمای متصل. تب دق:
گرچه در قید تو باشد ایمن از دشمن مباش
میشود جانکاه تر هر گه تبی بندی شود.
تأثیر (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ)
نوعی افسون. عملی دعانویسان را. عمل دعانویسان برای منع از آمدن تب. دعوی دعانویسان که بدان تب را از بازآمدن منع کردن خواهند
لغت نامه دهخدا
صحاف که ته بندی کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ته بندی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَنْ دَ / دِ)
آنکه ماست و پنیر و سرشیر و خامه کند، آنکه درزهای ظروف فلزین با موم مذاب یا قلعی سد سازد، آنکه یخ گیرد
لغت نامه دهخدا
آنکه آبرا بندکند، آنکه آب در ظرفی ریزد، آنکه ماست و پنیر و سر شیر و خامه سازد، آنکه درزهای ظروف فلزی را با موم مذاب یا قلعی سد کند، آنکه یخ گیرد، دستگاهی مجهز بدرهای متحرک که برای حرکت کشتیها بین دو نقطه رودخانه که هم ارتفاع نیستند بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
((بَ))
سّد، کسی که ماست و پنیر و مانند آن را درست می کند، کسی که ترک ظروف شکسته را می گرفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
سد
فرهنگ واژه فارسی سره
بند، سد، ورغ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
ختم الماء
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
Watertight
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
hermétique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
طناب های دو طرف ننو
فرهنگ گویش مازندرانی
دهان بند، دهان بندی که برای پیشگیری از ورود گرد و غبار به
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
su geçirmez
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
герметичный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
wasserdicht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
герметичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
hermetyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
پانی بند
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
পানি-রোধী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
isiyopitisha maji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
hermético
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
ermetico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
密閉の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
אטום במים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
जलरोधक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
rapat air
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
ปิดผนึกน้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
waterdicht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
水密的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
hermético
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
밀폐된
دیکشنری فارسی به کره ای