کمربندی که از پشم یا ابریشم ببافند و در یک سر آن تکمه یا مهره و در سر دیگرش حلقه بدوزند و هنگامی که بخواهند به کمر ببندند مهره را در حلقه بیندازند، برای مثال سنگ تک بند قلندر کشتی تجرید را / از پی تسکین به بحر بینوایی لنگر است (جامی- مجمع الفرس - تک بند)
کمربندی که از پشم یا ابریشم ببافند و در یک سر آن تکمه یا مهره و در سر دیگرش حلقه بدوزند و هنگامی که بخواهند به کمر ببندند مهره را در حلقه بیندازند، برای مِثال سنگ تک بند قلندر کشتی تجرید را / از پی تسکین به بحر بینوایی لنگر است (جامی- مجمع الفرس - تک بند)
تبی که هر روز بیاید و مفارقت نکند. (بهار عجم) (آنندراج). تبی که هر روز می آید و از اثر فساد شش است. (فرهنگ نظام). تب لازم. حمای دائم. حمای متصل. تب دق: گرچه در قید تو باشد ایمن از دشمن مباش میشود جانکاه تر هر گه تبی بندی شود. تأثیر (از بهار عجم)
تبی که هر روز بیاید و مفارقت نکند. (بهار عجم) (آنندراج). تبی که هر روز می آید و از اثر فساد شش است. (فرهنگ نظام). تب لازم. حمای دائم. حمای متصل. تب دق: گرچه در قید تو باشد ایمن از دشمن مباش میشود جانکاه تر هر گه تبی بندی شود. تأثیر (از بهار عجم)
آنکه آبرا بندکند، آنکه آب در ظرفی ریزد، آنکه ماست و پنیر و سر شیر و خامه سازد، آنکه درزهای ظروف فلزی را با موم مذاب یا قلعی سد کند، آنکه یخ گیرد، دستگاهی مجهز بدرهای متحرک که برای حرکت کشتیها بین دو نقطه رودخانه که هم ارتفاع نیستند بکار رود
آنکه آبرا بندکند، آنکه آب در ظرفی ریزد، آنکه ماست و پنیر و سر شیر و خامه سازد، آنکه درزهای ظروف فلزی را با موم مذاب یا قلعی سد کند، آنکه یخ گیرد، دستگاهی مجهز بدرهای متحرک که برای حرکت کشتیها بین دو نقطه رودخانه که هم ارتفاع نیستند بکار رود